طبق نظر جامعه شناسان انسان موجودی اجتماعی است و در طول زندگی خود نیاز به برقرای ارتباط با افراد دیگر دارد. دلایل این برقرای ارتباط می تواند یکی از عوامل زیر باشد:
- برقرای ارتباط برای نیاز های مادی
- برقرای ارتباط برای تعامل اجتماعى و سلامت روان
- و برقرای ارتباط برای برطرف کردن دیگر نیاز های خود
انسان ها در طول زندگی خود برای برطرف کردن نیاز های خود مثلا نیاز های روزمره که شامل خرید لوازم و وسایل مود نیاز زندگی است نیاز به برقرای ارتباط با دیگران دارد. زیرا یک انسان خودش به تنهایی نمیتواند تمامی نیاز های خودش را برطرف کند به همین دلیل نیاز به برقرای ارتباط با دیگر افراد دارد.
در روان شناسی، جنبه اجتماعی هر فرد، اساس زندگی وی را تشکیل می دهد. دین اسلام هم خود را آیینی اجتماعی معرفی کرده و بنیان خود را بر اجتماع نهاده است.
"انسان ها از همان آغاز آفرینش پی بردند که هوش و استعداد و توانمندی های نهفته در درون هر فرد، در فرآیند زندگی اجتماعی و ارتباط میان افراد شکوفا می شود و شکل می گیرد. از این رو، رشد و کمال و شکوفایی ابعاد وجودی انسان نیز تنها در پرتو زندگی اجتماعی و پذیرش مسئولیت های اجتماعی امکان پذیر است."
در تعریف جامعه شناسی، جامعه امده است که:
جامعه در اصطلاح جامعهشناسی گروه(های) انسانی است مشروط بر این که، دارای تعامل انسانی پایدار باشند که از نظر سرزمینی، حاکمیت یا انتظارات فرهنگی با هم وجه اشتراک دارند.
وقتی که جامعه به وجود می اید، بعضی اقدامات است که مربوط به اشخاص یک جامعه است و ربطی به دیگر افراد جامعه ندارد اما برخی از تصمیمات هم هستند که تصمیم های کلی و کلان به حساب می ایند و بر روی بیشتر افراد جامعه تاثیر میگذارند مثل:
تصمیماتی که بر روی بیشتر افراد یک جامعه تاثیر می گذارند، انسان را به پذیرش ریاست وا می دارد. ریاست یک گروه یا یک مجموعه با توجه به افراد ان مجموعه یا گروه اقدام به تصمیم گیری های کلان و بزرگ می کند. این تصمیم گیری های بر روی تمام افراد ان مجموعه یا گروه تاثیر می گذارد.
هنگامی که یک فرد ریاست یک مجموعه/گروه یا کشور را به عهده می گیرد نیازمند سیاست است. سیاست یعنی:
سیاست شناخت، اتخاذ تصمیم تخصصی، پیاده سازی بهترین راه و روش برای منافع فردی یا گروهی و جمعی در برابر چالشهای احتمالی یا پیشرو.
در یک تعریف قابل فهم تر سیاست به معنی مدیریت، تدبیر و تصمیم گیری در باب مسائل و رویداد های یک جامعه است.
شاخه های علم سیاست
سیاست دارای شاخه ها و علوم مختلفی است برخی از زیر شاخه های علم سیاست در ادامه اورده شده است:
- تحلیل گر سیاسی یا تحلیل سیاسی
- فلسفه سیاسی
- ایدئولوژی سیاسی
تحلیل گر سیاسی یا تحلیل سیاسی
شاید دم دستی ترین پاسخ بدین پرسش این باشد که: تحلیل سیاسی شناخت وضعیت سیاسی موجود جامعه و فهم تحولات آینده سیاسی یک نظام است.
البته نا گفته نماند که تحلیل گر سیاسی موضوعات سطحی سیاست را تحلیل و برسی می کند.
فسلفه سیاسی به برسی چرایی و چیستی و اصالت یک حکومت می پردازد. به طور مثلا سئوالاتی مثلا:
- چه کسی حق حکومت دارد؟
- چرا باید حکومت ما اسلامی باشد؟
- و...
ایدئولوژی سیاسی
به هر مکتب سیاسی، ایدئولوژی سیاسی می گویند. مکتب هایی مثل:
- کمونیسم
- لیبرالیسم
- سوسیالیسم
- فاشیسم
- و...
برای دیدن لیست کامل ایدئولوژی های سیاسی می توانید به این صفحه مراجعه کنید.
در جلسه اول تعریف دو مکتب فکری زیر اورده شد:
لیبرالیسم
لیبرالیسم (به انگلیسی: Liberalism) در معنای لغوی، به معنی آزادیخواهی با قوانین خاص است و به آرایهٔ وسیعی از ایدهها و تئوریهای مرتبط دولت، اطلاق میشود که آزادی شخصی را مهمترین هدف سیاسی میداند.
به صورت کلی لیبرالیسم بر مبنای ازادی خواهی و فردگرایی پایه گذاری شده است و لیبرال ها با جدایی دین از سیاست موافق هستند و طبق نظریه هایشان دین را از سیاست جدا می دانند.
سوسیالیسم
جامعهخواهی، جامعهگرایی یا سوسیالیسم (به فرانسوی: Socialisme، سوسیالیسم)، اندیشهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است که برای ایجاد نظم اجتماعی مبتنی بر انسجام همگانی میکوشد، جامعهای که در آن تمامی قشرهای اجتماع سهمی برابر در سود همگانی داشتهباشند.
به صورت کلی سوسالیسم مخالف خودخواهی و فردگرایی است و افراد سوسیال اعتقاد دارند که دین و سیاست از هم جدا نیستند. اندیشه های سوسالیسم ها درست بر خلاف اندیشه های لیبرال ها است.
نتیجه گیری
در جلسه اول به توضیح سیاست و چرایی نیاز انسان ها به یک حکومت پرداخیتم و در اخر هم به تعریف دو مکتب فکری سوسالیسم و لیبرالیسم پرداختیم.
نظرات (۰)
اولین نفری باشید که نظر میدهید
ارسال نظر